بحث و مناظره هنریش زوینگلی و مارتین لوتر بر سر جایگاه عشاء ربانی تقریبا ظهور اتحاد آلمان پروتستان را محکوم به شکست کرده بود و تنها مرگ زوینگلی و افزایش تهدید ناشی از قدرت خاندان هابسبورگ برای بقاء پروتستانیسم باعث خروج از این بن بست شد (;1982 ,Dueck 1984 ,Christensen). البته شاهزدگان پروتستان آلمانی با فرانسه کاتولیک بر علیه چارلز متحد شدند، هر چند، نگرانی های شاهزادگان آلمانی درباره آزار و اذیت پروتستان ها توسط فرانسه، اغلب به روابط آنها با فرانسه شکل می داد و در بسیاری از موارد حتی مانع اتحاد بین آنها می شد. از طرف دیگر، نگرانی های مذهبی باعث شد اسپانیا حمایت خود را از شورشیان فرانسوی هوگنات در طول جنگهای سی ساله به تاخیر بیندازد. همچنین فشار سیاسی بر الیزابت تئودور برای حمایت از هلند متاثر از حامیان افراطی نهضت اصلاحات بود و بدون چنین فشاری حمایت از هلند بی معنی بود(1977 ,Parker). در واقع، شاید اگر نگرانی های مذهبی نبود اتحاد اولیه بین مادرید و لندن هنوز برقرار مانده بود.
 
گرچه کاتولیک ها در هر دو طرف شورش هلند جنگیدند، اما ریشه بسیاری از منازعات، مذهب بود. آزار و اذیت جنبش های اصلاح طلبی تا اندازه زیادی خودمختاری محلی در کشورهای بنه لوکس (هلند، بلژیک و لوکزامبورگ) را کاهش داد. این نه تنها برخلاف هنجارهای محلی بود، بلکه همچنین مستلزم شناسایی نظام کلیسایی موجود به شیوه هایی بود که منافع محلی را نادیده می گرفت( 2001 ,Nierop). در واقع، همان طور که آنتونیو اورتیز استدلال می کند "اگر به دلیل خشم فیلیپ دوم از افزایش طرفداران کالوین نبود، شاید نظم موجود در هلند تا زمان نامشخصی ادامه پیدا می کرد؛ کالوینیست ها، البته به عنوان اقلیت، کسانی بودند که موفق به ایجاد همبستگی میان مقاومت کنندگان مأیوس شدند." هر چند در هلند، منازعه صرفا مذهبی نبود، اما اگر گرایشات مذهبی شکل نگرفته بود، احتمال چنین منازعه ای نیز وجود نداشت. کاتولیک ها و پروتستان ها به لحاظ نارضایتی از مالیات های جدید و حضور نیروهای خارجی هم نظر بودند، اما ابتدا پروتستان ها به اسلحه متوسل شدند"(74-73 ,1971 ,Ortiz).روش قدرتمند تری  وجود دارد که تا اندازه ای استفاده از آن برای انتقاد از چارچوب های دولت محور برای من سخت بود. در این راستا متوجه شدم که فهم تاثیر بازیگران غیردولتی در دوره اصلاحات بدون توجه به ساختار دولت های مدرن اولیه غیر ممکن است.سرانجام، اختلافات مذهبی وحدت شورش را از بین برد. بسیاری از کاتولیک های میانه رو در واکنش به اقدامات شمایل شکنی، آزار و اذیت مذهبی و کودتاهای شهری که شورشیان کالوینی انجام دادند به خاندان هابسبورگ پناه بردند. در واقع، کالوینیسم؛ سازماندهی و منابع شورش را فراهم کرده بود، همچنین تسلیم شهرهایی که کالوینیست ها در آنها جایگاه کسب کرده بودند را ممکن ساخت. در پایان، مساله مدارا - در هر دو جناح کاتولیک و پروتستان از دست یابی به نوعی توافق قراردادی برای پایان دادن به شورش ممانعت کرد، توافقی که حاکمیت هابسبورگ را دست نخورده باقی گذاشته بود.
 
در مواجهه با چنین شواهد مناقشه آمیزی چه کار باید کرد؟ می توان استدلال کرد که نیروهای مذهبی از اهمیت کافی برخوردار بودند اما تمرکز بر منافع و ظرفیت های مادی هنوز باعث می شد نقش مذهب کم اهمیت تلقی شود. همچنین می توان نتیجه گرفت که سلطه سیاست واقع گرایانه قدرت در آن دوره، حمایت از ادعاهای واقع گرایانه درباره تداوم ساختار سیاست بین الملل را موجب می شد. در واقع، اهمیت محاسبات قدرت علیرغم ماهیت پیش-سکولار عصر نهضت اصلاحات، شواهد محکم تری را در مخالفت با نیاز برای تغییر پارادایمی الهام گرفته از دین در نظریه روابط بین الملل فراهم می کند.
 
با این وجود، همان طور که بعدا استدلال می کنم، باید از این نوع مناظره به طور کلی اجتناب کنیم. زیرا برداشت کاملا اشتباهی را منعکس می کند: مبنی بر این که اهمیت دین باید از طریق مقایسه اهمیت نسبی عوامل مادی و غیرمادی در هر نتیجه گیری خاص مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد. آن همچنین اهمیت نسبی این عوامل را از طریق فرضیه های مناقشه آمیز درباره رابطه بین ایده ها و رفتار به محک آزمون می گذارد.
 
در نگاه نخست، اروپای مدرن در سالهای اولیه دلایل متقاعد کننده ای برای محدودیت نظریه های دولت- محور روابط بین الملل نسبت به نیروهای مذهبی فراهم می کند. این دوره شاهد گسترش جنبش های مذهبی غیردولتی (جنبش های "فروملی" و "فراملی" معاصر) بود که تغییراتی را در موازنه قدرت اروپا ایجاد کردند. هلند را در قرن شانزدهم ملاحظه کنید که طرفداران کالوین در آن زمان جزئی از شبکه فرامنطقه ای و فرادولتی کلیسای اصلاحات و گروه های پروتستان دیگر بودند. این شبکه نه تنها پروتستانهای ژنو سخاستگاه کلیسای اصلاحات بلکه هوگنات های فرانسوی، همفکران انگلیسی و شاهزادگان آلمانی را نیز شامل می شد. ژنو کمک مالی و نظامی را برای هم کیشان خود در هلند و فرانسه مهیا می کرد و در صدد مداخله خارجی به نفع هم کیشان خود بود. سرانجام، این پیوندها به عنوان عامل کلیدی پیروزی نهضت ظاهر شدند، نهضت را از شکست در لحظات حیاتی نجات دادند و منابع انسانی و درآمد مالی کافی نهضت را در مبارزه با منابع برتر پادشاهی اسپانیا حفظ کردند. به علاوه، بازیگران غیردولتی در روند نهضت اصلاحات تنها نبودند، بلکه افراد و گروه های داخلی نیز همراه آنها فعالیت می کردند. به عبارت دیگر، بازیگران دولتی و سطوح مختلف نظامهای سیاسی آن دوره علیه یکدیگر می جنگیدند.
 
با این وجود، درک عمده این منازعه به این بستگی دارد که منظور ما از دولت-محوری چیست. این امر واضح است که ادعاهای مبنی بر اهمیت انحصاری دولت‌ها" یا "یکپارچگی دولت ها در رویارویی با دوره نهضت اصلاحات یا دوره معاصر کمرنگ می شوند. اما، اشکال ضعیف تر دولت محوری، از جمله این تصور که دولت ها مهمترین منبع قدرت هستند، تبیین بهتری را فراهم می کنند. در عصر جنبش اصلاحات، بسیاری از منازعات عمده مذهبی؛ ترکیبی از منازعه بین دولتی و منازعات داخلی دولت های چند مذهبی برای کنترل حکمرانی بودند(1982 ,Zagorin). در واقع، شورش هلندی ها یکی از موفق ترین شورش های آن دوره بود که منجر به ایجاد دولت جدیدی شد. حتی قبل از شناسایی گسترده جمهوری هلند توسط حاکمان دودمانی، هلند و زیلند موفق شدند تهاجم خاندان هابسبورگ اسپانیایی را دفع کنند زیرا همچون دولت هایی کلاسیک که نظریه پردازان روابط بین الملل تعریف می کنند، رفتار کردند. آنها ارتش ها را ایجاد کردند، بدهکار شدند و خشونت داخلی را کنترل کردند.
 
در واقع، می توان نمونه قدرتمندی را برای کاربست گفته های جان مرشایمر درباره جنبش‌های خشونت آمیز مذهبی فراملی معاصر در دوره مدرن اولیه پیدا کرد. مرشایمر در این باره گفته است: "نظریه من و نظریه‌های دیگر واقع گرایی، حرف زیادی برای گفتن درباره بازیگران فراملی ندارند اما از آنجا که فعالیت آنها در چارچوب دولت انجام می گیرد، بنابراین منطق واقع گرایی درباره رفتار دولت تاثیر مهمی برای مثال - بر این مساله دارد که چگونه جنگ علیه تروریسم انجام گیرد"(2002 ,Mersheimmer). تصمیم حاکمان درباره این که چه گرایش مذهبی داشته باشند، از کدام جنبش ها حمایت کنند و تا چه اندازه عقاید مخالف را سرکوب کنند، قطعا برای سرنوشت نهضت اصلاحات بسیار تعیین کننده بوده است. اهمیت این تصمیم ها به این دلیل بود که در صورت عدم حمایت خارجی با دولت های داخلی، هیچ منازعه ای پیرامون کشمکش کاتولیک- پروتستان به پیروزی پروتستان ها منجر نمی شد. سرزمین هایی که دارای جمعیت قابل توجهی پروتستان بودند و تحت کنترل حاکمان کاتولیک باقی ماندند- از قبیل بوهمیا، مجارستان و قسمت هایی از فرانسه - سرانجام تسلیم اقدامات ضد اصلاحات شدند(1998 ,te Brake).
 
اما روش قدرتمند تری نیز وجود دارد که تا اندازه ای استفاده از آن برای انتقاد از چارچوب های دولت محور برای من سخت بود. در این راستا متوجه شدم که فهم تاثیر بازیگران غیردولتی در دوره اصلاحات بدون توجه به ساختار دولت های مدرن اولیه غیر ممکن است. بررسی و مطالعه منازعاتی که منجر به شکست "چارلز هابسبورگی" در آلمان شدند، این نکته را به خوبی توضیح میدهد.
 
منبع: دین و نظریه روابط بین الملل، جک اسنایدر، ترجمه سیدعبدالعلی قوام، رحمت حاجی مینه، چاپ اول، نشر علم تهران ۱۳۹۳